من خودم را برایت ترجمه می كنم
تو نیز خودت را برایم دكلمه
بار ها و بارها
نه من معنای خسته كننده ای می شوم و
نه تو حسی تكراری
برایم از روزهای نبودن بگو
كه نمی دانیم چگونه گذشت
تمام معادلات بر هم خورد و من عاشقت شدم
آنگونه كه گویی قرن هاست عاشقت مانده ام
تو را یافته است
تو را خوانده
كه دل من گرفت از جدایی
دل ,ها ,برایت ,عاشقت ,ترجمه ,استدردِ ,ترجمه می ,برایت ترجمه ,من خودم ,را برایت ,خودم را
چه سود، دل های گرفته كم نیست
اینجا درد ها زیاد است
دردِ پشت و پای من، هیچ نیست
رانش زمین روحم، شدید است و غمگین
امیدی به نجاتم، راهی به خروجم، نیست
دل اثیرم خود اسیر آتش است
جز برگ ارغوانم، مرهمِ مرحمی نیست
درباره این سایت